وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۸۲۱۹
این روزها که همزمان با چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بحث وکالت دادن برخی از اینجا راندهها و از آنجا ماندهها به ربع پهلوی برای نمایندگی جریان براندازی مطرح شده، نهفقط تعداد اندک رایدهندگان به کمپین «من وکالت میدهم» با وجود در اختیار داشتن لشکر رباتها، این حرکت را به سوژه طنز محافل سیاسی و رسانهای تبدیل کرده بلکه اساساً انتخاب فردی که نماد سلطنت و دیکتاتوری محسوب میشود، برای نمایندگی جریانی که داعیه دموکراسی دارد، پیشاپیش مُهر شکست را بر پیشانی این کمپین ثبت کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«من وکالت میدهم»؛ کمپینی که از ابتدا شکست خورده بود.
اما از همه اینها گذشته، وکالت دادن به فردی که پدر و پدربزرگش، سلطان وکالت دادنهای آنچنانی به دشمنان و بدخواهان ایران بودند، طنز تلخ روزگار است؛ از وکالت برای شوهر دادن بحرین، دودستی تقدیم کردن کوه آرارات کوچک به ترکیه و واگذاری ناامیدکننده دشت ناامید به افغانستان برای خوشایند اربابان انگلیسی گرفته تا سند زدن حوزه نظامی ایران به نام یانکیها با وکالت تام دادن به مستشاران آمریکایی. اسناد تاریخی به جای خود، خوشبختانه شاهدان این وکالت آخری، همچنان حی و حاضرند و میتوانند راوی این فقره از خیانتهای رژیم پهلوی باشند. اگر شما هم مشتاقید از کم و کیف وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی مطلع شوید، با ما در مرور اجمالی خاطرات پیشکسوتان نیروی هوایی از روزهای تحقیرآمیز خدمت در ارتش زیر سایه سنگین درجهداران آمریکایی همراه باشید.
پای مستشاران آمریکایی از کی به ایران باز شد؟
قبل از ورق زدن دفتر خاطرات قهرمانان پرافتخار ایران، بد نیست سرکی بکشیم به متون تاریخی و ببینیم از کی پای مستشاران آمریکایی به خاک کشورمان و تشکیلات نظامی ایران باز شد. یک گشت و گذار سریع در تاریخ معاصر، نشان میدهد تبعید رضاخان به جزیره موریس و انتخاب فرزندش به جای او در شهریور ۱۳۲۰، سرآغاز قدرت گرفتن آمریکاییها در دربار ایران بود.
عکسی منتسب به ورود یکی از اولین گروههای مستشاران آمریکایی به ایران
آمارهای ثبت شده در روزنامههای ایران گواهی میدهد نفوذ آمریکاییها در ارکان حکومت ایران ازجمله سیستم نظامی و ارتش آنقدر سریع بود که تعداد مستشاران آمریکایی در ایران تا سال ۱۳۳۸ به ۱۲۰۰ نفر رسید. رشد قارچگونه نظامیان آمریکایی در کشورمان به همین ترتیب ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۵۰ به ۱۶ هزار نفر و در سال ۱۳۵۴ به ۲۴ هزار نفر افزایش پیدا کرد! به گفته محققان، سال ۱۳۵۲ را باید نقطه اوج این جریان دانست چراکه روند ورود مستشاران آمریکایی به ایران در این مقطع شتاب گرفت تا آنجا که تعداد این درجهداران آمریکایی تا پیش از پیروزی انقلاب به ۳۵ هزار نفر رسید؛ یعنی چیزی حدود ۳ تا ۴ لشکر!
ریچارد هلمز در کنار امیر اسدالله علم
با اجازه جناب مستشار، به ژاندارمری سلاح بدهید!
اما سرِ نخ این افزایش ناگهانی در جمعیت مستشاران آمریکایی را که بگیریم، به حضور یک چهره شناختهشده در ایران میرسیم؛ «ریچارد هُلمز». او که به مدت ۷ سال ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را برعهده داشت، در فروردین سال ۱۳۵۲ سفیر آمریکا در ایران شد. جالب است بدانید برادر هلمز در سوییس، همکلاسی محمدرضا پهلوی بود. خلاصه شروع فعالیت رییس سابق سیا در ایران، همان و صعودی شدن تعداد مستشاران آمریکایی در ایران، همان.
درباره میزان وابستگی ارتش رژیم پهلوی به آمریکاییها، یکی از افسران ارتش روایت قابل تاملی دارد. او میگوید: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در یکی از پادگانهای ارتش نامهای از ژاندارمری مشاهده کردم که در آن از ارتش درخواست شده بود ۵ عدد خمپاره به ژاندارمری واگذار شود. نکته مهم اینکه در ذیل این نامه پاراف شده بود که "در صورت موافقت مستشار نظامی (افسر آمریکایی)، خمپارهها به ژاندارمری تحویل داده شود"!»
جمعی از مستشاران آمریکایی در ایران
حقوق مستشاران از جیب مردم ایران پرداخت میشد!
برای اینکه بیشتر به ابعاد حضور مستشاران آمریکایی در ایران پی ببریم، خوب است به صحبتهای «قاسم تبریزی»، پژوهشگر تاریخ معاصر رجوع کنیم. او در این باره میگوید: «مستشاران نهفقط در حوزه نظامی بلکه در تمامی ارکان کشورمان حضور داشتند؛ از سازمان بودجه و بخش کشاورزی تا سیستم آموزشی و... برخی از مستشاران با خانوادههایشان در ایران حضور داشتند که تعدادشان در مجموع چیزی حدود ۶۰، ۷۰ هزار نفر برآورد میشود. نکته مهم این است که حقوق مستشاران توسط ایران و از محل بودجه مردم پرداخت میشد و هزینه آنها در سال ۱۳۵۶ بیش از هزینه پرسنل نظامی ارتش ایران بود!» بد نیست بدانید بنابر قولی، هزینه مستشاران آمریکایی در سال ۵۶، بالغ بر ۱۷۰ میلیارد ریال بود!
ژنرال گاست، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران
این محقق در ادامه با اشاره به قواعد استخدام مستشار خارجی در عرف بین الملل، اضافه میکند: «براساس قرارداد وین، هر کشوری برای تغییر و تحول و به دست آوردن تخصص میتواند مستشار استخدام کند. طبق این قرارداد، یک دولت میتواند بهطور مثال اعلام کند که "ما در حوزه کشاورزی به یک یا چند متخصص خاکشناسی برای مدت دو سال و با این حقوق نیاز داریم، بهشرط اینکه دانش و تجربیات خود را به متخصصان ما منتقل کند. "، اما آمریکاییها درخصوص ایران طبق این قرارداد عمل نکردند. ژنرال «گاست»، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران بود. او انتخاب میکرد چهکسانی و با چه تخصصی به ایران بیایند. ایران تنها موظف بود حقوق آنها را پرداخت کند و هیچ حق انتخابی نداشت.
افشاگری امام خمینی درباره لایحه کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳
در عمل هم، مستشاران در ارتش ایران و در هر سازمان و وزارتخانهای، برنامهریز بودند. نیازها را نه دولت ایران بلکه مستشاران ارزیابی میکردند. یعنی برخلاف اینکه مستشاران باید در سطح تاکتیکی نقش داشته باشند و کمک کنند، در ایران مستشاران آمریکایی در سطح راهبردی نیز اظهارنظر میکردند. نهایت ذلت در دوران حسنعلی منصور رقم خورد که لایحه کاپیتولاسیون به تصویب رسید. لایحهای که طبق آن، آمریکاییها در کشور ایران امنیت و مصونیت کامل داشتند...»
آمریکاییها میگفتند اجازه ندارید به تجهیزات هواپیما دست بزنید!
اما اگر میخواهیم درک درستی از تأثیر حضور مستشاران آمریکایی در ارکان نظامی ایران داشته باشیم، باید به سراغ مردانی برویم که خواندهها و شنیدههای تاریخنویسان را دیدهاند. امیر سرتیپ خلبان «سید اسماعیل موسوی» که در رژیم پهلوی عهدهدار مسئولیت پایگاههای دزفول، بوشهر و تبریز بود، یکی از همین قهرمانان است. او که بعد از طی دورههای آموزش خلبانی در نیروی هوایی، برای دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا رفت و بهعنوان یک نیروی متخصص به کشور بازگشت، درباره
چگونگی حضور مستشاران آمریکایی در نیروی هوایی دوران پهلوی اینطور میگوید: «مستشاران آمریکایی اصولاً در بحث مدیریت کلان ارتش ایران کار میکردند و در گردانهای پروازی هم بودند.
درخصوص بحثهای مستشاری، آنها در قالب قراردادهایی که مینوشتند، تعیین میکردند که مثلاً در بحث فنی، ما در چه حدودی حق داریم ورود کنیم. در این زمینه، ما ۳ رده داریم؛ خط، پایگاه و دپو. در خط پروازی، رفع اشکالات سطحی هواپیما مثل پنجره و مخزن بنزین انجام میشود. تعمیرات یک رده بالاتر باید در سطح پایگاه انجام شود که مثلاً موتور هواپیما را پیاده میکنند و به جایش برمیگردانند. رده سوم تعمیرات هم باید در دپو بررسی شود. در قراردادهایشان میگفتند بقیه قطعات باید به کارخانه برود و اجازه تعمیر نیست.
آموزش افسران نیروی هوایی توسط مستشار آمریکایی بدون کار عملی!
یک قطعهای در هواپیما وجود دارد به نام "CADC" که عبارت است از مرکز کامپیوترهای کل سیستمهای هواپیما. مستشاران آمریکایی میگفتند: «طبق قرارداد، نباید به این دست بزنید. این را باید بفرستید آمریکا.» مستشاران بیشتر بایدها و نبایدهای قراردادها را نظارت میکردند و بر همین اساس، بسیاری از قطعات هواپیما بدون باز شدن به ستادی در مهرآباد میرفت و به آمریکا فرستاده میشد و بلافاصله قطعات جایگزین برمیگشت!»
بیگانگان رفتند، باور کردیم خودمان میتوانیم
خب با این اوصاف، حتماً این سئوال پیش میآید که نیروی هوایی بعد از پیروزی انقلاب، چطور نیازهای فنی خود را رفع و رجوع کرد؟ امیر سرتیپ موسوی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مسئولیتهای مهمی ازجمله معاونت عملیات نیروی هوایی و معاونت عملیات و بازرسی پدافند غیرعامل خدمت کرده، در جواب میگوید: «در آستانه انقلاب و در زمان نخستوزیری بختیار، آمریکاییها قراردادهای ما را یک طرفه لغو کردند. به این ترتیب، نهتنها داراییهایمان از دستمان رفت بلکه بدهکار هم شدیم. خب، چون قراردادهایمان با آمریکا فسخ شده بود، شرایطی ایجاد شد که باید خودمان تعمیرات را انجام میدادیم. دست به کار شدیم و توانستیم. آنجا به همه ثابت شد که اساساً از ابتدا هم ما خودمان میتوانستیم قطعات آسیبدیده هواپیما را تعمیر کنیم، اما آمریکاییها اجازه دست زدن به آنها را به ما نمیدادند.»
ستوان آمریکایی، انگشت ما را میگرفت و میگذاشت روی دکمه شلیک موشک!
با مرور صحبتهای موسپیدان ارتش که با وجود شایستگیهای تخصصیشان، به دلیل سیطره آمریکاییها بر تشکیلات نظامی ایران، هرگز فرصت عرض اندام و اثبات توانمندیهایشان را در رژیم پهلوی پیدا نکردند، کمکم پاسخ یک سئوال همیشگی، آشکار میشود. اینکه چه عاملی باعث شد نیروهای نظامی که اصلیترین پشتوانه رژیم پهلوی بودند، در جریان مبارزات انقلاب به حکومت پشت کردند و به صف مردم ملحق شدند؟ یکی از بهترین پاسخها برای این سئوال را میتوانیم در مرور خاطرات سرهنگ دکتر «خسرو جهانی»، افسر بازنشسته پدافند هوایی پیدا کنیم؛ آنجا که میگوید: «بس که ما را نادیده میگرفتند! در دوره پهلوی، ارتش ما، بهصورت مستشاری اداره میشد. یعنی چه؟ یعنی به امثال من که تحصیلکرده علوم نظامی بودیم، اجازه نمیدادند اقدامات عملیاتی، اجرایی و لجستیکی را انجام دهیم، چون در حکومت پهلوی ۵۱ هزار مستشار نظامی از کشورهای غربی بهویژه آمریکا به ایران آمدهبودند و تمام امور اجرایی را در دست داشتند.
یکی از خلبانان ایرانی در کنار معلم پروازش در دوره آموزشی در آمریکا
خود من، بعد از استخدام در رسته پدافند هوایی و قسمت رادار، برای گذراندن دوره تخصصی موشک «هاگ» به آمریکا اعزام شدم و بعد از ۸ ماه شرکت در دورههای آموزشی دانشگاه «فورد بلیس» تگزاس، بهعنوان شاگرد اول در زمینه ۲ تخصص تاپ عرصه پدافند فارغالتحصیل شدم. وقتی به ایران برگشتم، همه وجودم پر از انگیزه بود، چون مجهز به مهارت و تخصصی شده بودم که به کمک آن میتوانستم هر هواپیمای متجاوزی را که در آسمان کشورم پیدا میشد، با موشک هدف قرار دهم. اما هرگز چنین فرصتی به امثال من داده نشد. شاید بپرسید چرا؟ چون وقتی یک سیستم موشکی از آمریکا خریداری میشد، ستوانهای آمریکایی هم برای نصب و راهاندازی آن دستگاه به ایران میآمدند. نوبت به آزمون عملی برای شلیک موشک هم که میرسید، ستوان آمریکایی در اتاق کنترل و عملیات، انگشت ما را میگرفت، میگذاشت روی دکمه و برای شلیک فشار میداد! یعنی حتی اجازه نمیداد ما خودمان شلیک کنیم! و به همین سادگی به ما القا میکرد: "شما نمیتوانید. "
خب، وقتی انسان احساس کند با وجود تمام استعدادها و توانمندیهایش، باز هم او را نادیده میگیرند، اجنبی را به او ترجیح میدهند و به او فرصت خدمت به کشورش را نمیدهند، کاسه صبرش لبریز میشود...»
مقامهای سفارت و ژنرالهای ارشد گروههای مستشاری آمریکا
آمریکاییها گفتند: «یک ماه دیگر التماس میکنید برگردیم»؛ ۴۴ سال است منتظرند...
انقلاب اسلامی مردم ایران که پیروز شد اما، ورق برگشت. بعد از عمری آرزو برای ایستادن روی پای خود و بینیاز شدن از بیگانگان، حالا آقای خودمان شده بودیم. اینطور بود که از نانوا و کارگر و کارمند تا افسر و درجهدار ارتشی، همه فهمیده بودند از این به بعد، هر گلی بزنند، به سر خود زدهاند. پس پاشنههای همتشان را ورکشیدند برای کار و تلاش. برای ارتشیهایی که حدود نیم قرن زیر سایه نظامیان خارجی به استضعاف کشیده شده بودند، وضعیت جدید کمی نگرانکننده بود. در خاطرات جناب سرهنگ، بیم و امیدهای مقطع پس از پیروزی انقلاب، به خوبی به تصویر کشیده شده است: «انقلاب که پیروز شد، امام خمینی دستور دادند آن چند ۵۱ هزار مستشار نظامی آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی به کشورهای خودشان برگردند
راستش را بخواهید، از نظر ما اتفاق وحشتناکی بود! میدانید چرا؟ چون تا آن موقع، آن مستشاران خارجی به ما اجازه ندادهبودند هیچگونه کار عملیاتی انجام دهیم. تمام فعالیتهای تعمیر و نگهداری و قطعهرسانی در نیروهای مسلح ما توسط خودشان انجام میشد. آنها اینطور به ما باورانده بودند که اگر نباشند، هیچکاری از ما برنمیآید. یک افسر معمولی آنها، سردارها و تیمسارهای ما را به هیچ میانگاشت. حتی یک درجهدار معمولی آمریکایی، به فرمانده پایگاه ما ارجحیت داشت و چند برابر نیروهای خبره ما حقوق میگرفت.
خلاصه بعد از دستور امام، مستشاران آمریکایی با غرور و اطمینان خاصی به ما گفتند: "ما میرویم، اما یک ماه دیگر، وقتی زیر بار کارهای عملیاتی درمانده شدید، دوباره از ما میخواهید برگردیم. " این حرف، یک احساس رعب و وحشتی در ما ایجاد کرد، اما به مدد نَفَس الهی امام خمینی، خودمان را باور کردیم و روی پای خودمان ایستادیم و هرگز به هیچ نیروی خارجی نیاز پیدا نکردیم. حالا به جای آن ۵۱ هزار مستشار نظامی خارجی، بیش از ۵۰ هزار متخصص و دانشجوی علوم نظامی داریم که در اتاقهای فکر و سایتهای موشکی مشغول طراحی و تولید و نوآوریاند.
من بپرسید، قیاس تجهیزات و اقتدار امروز نیروهای مسلح ما با قبل از انقلاب، اساساً گناه است! امروز، قرارگاههای پدافندی ما با تکیه بر سیستمها و تجهیزات تجهیزات پیشرفتهای که خالقش، نیروهای زبده ارتش و سپاه و دانشگاهیان متخصص هستند، نهفقط آسمان ایران بلکه تمام آسمان منطقه را با قدرت زیرنظر دارند. همان موشکی را که در زمان جنگ به بهای میلیاردها تومان به ما ندادند، نیروهای خبره ما به وفور ساخته و حتی کیفیت و بُرد آن را هم ارتقا دادهاند. واقعیت این است که ما اگر یک دهم تجهیزات نظامی را که الان داریم، اگر در اول انقلاب داشتیم، یقین بدانید صدام به کشور ما حمله نمیکرد یا حملاتش کارگر نمیافتاد و ادامه پیدا نمیکرد. اما متاسفانه ما حتی سیم خاردار و گونی برای سنگر درست کردن نداشتیم! اما در جمهوری اسلامی، همه آن نداشتنها را که تهدید بود، به فرصت تبدیل کردیم.»
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: رژیم پهلوی آمریکا مستشاران آمریکایی در ایران پیروزی انقلاب آمریکایی ها انقلاب اسلامی مستشار نظامی نظامی ایران نیروی هوایی رژیم پهلوی هزار نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۸۲۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) گفت: دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد.
مشروح گفتگوی روزنامه ایران با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا(ص) درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق را در ادامه می خوانید؛
عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید مهمترین دستاورد این عملیات چه بود؟
مهمترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایههای ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا میکرد من بیحریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلیای که در این سالهای اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.
شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسیها و کشورهای غربی آن را کاشتهاند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.
یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو میپاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانههای غربی به او کمک میکنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانهای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده میشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟
این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.
چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها میگویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.
اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسهای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.
یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو.
یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار میگیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.
عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شدهای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه میتوانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیاتهایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود میشود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونهای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حملهای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش میسازد دروغین است.
وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفههای جغرافیایی و جمعیتی چگونه میبینید؟ فکر میکنید بحرانهای مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبهرو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟
ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانههای غربی به تصویر میکشند. بعضی وقتها اسرائیل میآید در ایران کاری انجام میدهد و مثلاً دانشمند هستهای ما را ترور میکند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام میدهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگتر از چیزی که بوده نشان میدهد؛ کل امپراطوری رسانهای غرب هم از او پشتیبانی میکند؛ چون اسرائیل با کمکهای مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار میدهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفتهترین سلاحها و هر نوع کمکی که بخواهد.
در حال حاضر فرمانده سنتکام در تلآویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی میجنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.
کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشتهاند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولتها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.
در این کتاب آمده که جمعیت یهودیهای اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شدهاند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم میکنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعهای که در آن سرزمین اشغالی جمع شدهاند، بیهویتاند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیلدهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچکدام از عناصر و مؤلفههای مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.
اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوستهاند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.
دشمنان و رسانههای معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت اینگونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوتها در راستای همدلی خود استفاده میکنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیتها را بیشتر کرده است. همه این قومیتها و گروههای متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذرهای احساس خطر میکنند، یک دل و یک زبان کنار هم میمانند و برای دفاع از ایران با هم متحد میشوند.
عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درونزا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برونزا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفههایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل میشود، ندارد.
درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بینالمللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.
ملتهای مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموختهاند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.
مشخصههای امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملتها میبینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باجخواهی، جنایت و نسلکشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.
مهمترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور میکرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشکها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیکهای ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر قدرتهای امریکا و ناتو، بازدارندگیاش تضمین شده است.
وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرتهای ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایههای دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشکهای پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.
رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمیآمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابههای ایران، پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی را درهم میکوبیدند.
با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستادهایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلیها و مشتهای محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.
این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شدهاند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانههای متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانههای ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موجهای بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت میکند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی، انسان را یاد جنگهای صلیبی میاندازد.
امریکا و دولتهای اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینههای راهبردی که امریکا و دولتهای اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی میپردازند، مورد قبول ملتهای غربی نیست. آیا انسانهایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملتهایشان، مانع سیاستهای دولتهای خود در حمایت از نسلکشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟
یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانهها از خود به نمایش میگذارد، یکی نیست؟
خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانهها میسازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش میسازد؛ اینکه من بیحریفم و حریف ندارم.
در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان میدانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس میگویند که اسرائیلیها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانکها و در قرارگاهها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمیشد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکاییها هم میگویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد میکند، به منطقه که آمده بود، به نخستوزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگهاش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.
بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایتهای مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار میدهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!